زمانی که در مراسم اختتامیه اولین همایش بینالمللی عدالت ترمیمی (اردیبهشت 1395) اندیشه تداوم برگزاری همایش به طور دوسالانه مطرح شد، این موضوع کمی آرمانی و بلندپروازانه به نظر میرسید، شاید با این تصور که پس از انتشار کتاب مجموعه مقالههای همایش در قالب «دانشنامه عدالت ترمیمی» و دیگر پایاننامهها، کتابها و مقالههای تالیفی و ترجمهای، تا مدتها نباید حرف جدیدی برای گفتن باقی مانده باشد. با اینحال، ظرفیتهای ترمیمی موجود در بسترهای تاریخی و فرهنگی جامعه ایران و تحولات مفهومی عدالت ترمیمی به عنوان یک پارادایم در حال رشد، ثابت کرد عدالت ترمیمی، برخلاف بسیاری از سوژههای تکنیکی و فنی حقوق کیفری، بسیار فربهتر و حیاتیتر از آن است که بتواند با برگزاری یک همایش یا نوشتن چند پایاننامه یا مقاله به موضوعی تکراری و ملالآور تبدیل شود.
رویکرد عدالت ترمیمی اهداف عدالت کیفری را به شیوههای کمهزینهتر و انسانیتر دنبال میکند. برخلاف رویکردهای مبتنی بر سزاگرایی که تحمیل درد و رنج به مثابه مجازات را در اولویت خود قرار میدهند، عدالت ترمیمی تفسیر دیگری از درد و رنج دارد و آن را از طریق ترغیب مرتکب به سوی بیان حقایق، پذیرش مسؤولیت در برابر آثار و پیامدهای جرم ارتکابی جستجو میکند. پرسش این است که آیا میتوان تحت تأثیر تحول در ارزشهای کیفری شرمساری بزهکار در فرآیند ترمیمی را نوعی کیفر ترمیمی تلقی کرد؟
رویکرد عدالت ترمیمی در واقع نوعی تمرین اندیشیدن و تفکر عمیق در برابر حوادث ناگواری است که در زندگی روزمره به کرات اتفاق میافتد.
دومین همایش بینالمللی عدالت ترمیمی را در واقع باید نوعی نشست ترمیمی خانوادگی با حضور اعضای خانواده عدالت ترمیمی به نمایندگی از فرهنگهای جاده ابریشم تلقی کرد. جاده ابریشم در اینجا نه یک جاده اقتصادی، بلکه مسیری برای دیالوگ و گفتگو میانفرهنگها، مذاهب، و نظامهای حقوقی و پل ارتباطی میان تمدنها و تجربههای ترمیمی میان شرق و غرب تلقی شده است. آنچه اهمیت بحث دربارة عدالت ترمیمی در بستر فرهنگهای سنتی و بومی آسیایی را دو چندان میسازد، ظرفیتهای ترمیمی موجود در آموزههای عرفانی و مذهبی این بخش از کره خاکی است.