نام ناشر | |
نام مولف | دکتر علی عباس حیاتی |
سال انتشار | 1398 |
نوبت انتشار | 1 |
قطع کتاب | وزیری شومیز |
تعداد صفحه | 336 |
شابک | 978-622-212-049-8.1 |
اصول فقه یا اصول استنباط در فقه اسلامی به مجموعه قواعدی اطلاق میشود که به کمک آن میتوان حکم جزئی و فرعی شرعی را از منابع فقه (قرآن، سنت، اجماع و عقل) استخراج نمود. اصول فقه دانشی است که از لحاظ سیر پیدایش، مؤخر بر دانش فقه است، کما اینکه علم فقه نیز بعد از علم حدیث به وجود آمد. برای فهم فقه و توانایی استنباط در فقه اسلامی فراگیری دانش اصول فقه ضروری است. اصول فقه در بدو تکوین به صورت یک سری قواعد کلی برای فهم آیات قرآن و احادیث واصله از سوی امامان معصوم (ع) بخصوص امام باقر (ع) و اما صادق (ع) سلام بود و توسط شاگران آنها توسعه پیدا کرد. علم اصول در آغاز موجودیتی جدای از علم فقه نداشت و البته قبل از اینکه موجودیتی مستقل پیدا کند، فقهاء در فرایند استنباط احکام شرعی، همواره از قواعد نانوشتۀ آن استفاده میکردند. اما اهمیت علم اصول به اندازهای بود که کم کم فقهای اسلامی به فکر تدوین قواعد و احکام آن برآمدند. فقهای عامه به دلیل عدم مراجعه به ائمه (ع) و احادیث آنان، زودتر از فقهای شیعه به ضرورت تدوین این علم پی بردند و از اواخر قرن دوم هجری به تألیف کتابهای اصولی پرداختند. در میان آنان شافعی اولین کسی بود که در علم اصول کتاب نوشت. اما اصول فقه به عنوان یکی از شاخههای علوم اسلامی در میان فقهای شیعه به اوائل قرن چهارم هجری و پایان غیبت صغری برمیگردد. در میان شیعه اولین کسی که به طور جامع در علم اصول دست به تألیف زد، «سید مرتضی علمالهدی» بود. معروفترین کتاب وی «الذریعه» است. پس از ایشان «شیخ طوسی» با نوشتن کتاب «العدّه فی اصولالفقه»، اصول فقه شیعه را متحول نمود و تأثیر زیادی بر توسعۀ این دانش بر جای گذاشت. «ادریس حلی»، «محقق حلی»، «علامه حلّی»، «فخر المحقّقین»، «فاضل مقداد»، «شهید ثانی»، «شیخ حسن (صاحب معالم)» و «شیخ بهایی» از جمله فقهای بزرگی بودند که در عصر خویش بر علم اصول و تربیت شاگردان این علم اهتمام جدی ورزیدند. اما «شیخ انصاری» را باید از فقهای بزرگ متأخری دانست که در بیان و تفسیر و توسعه علم اصول سهم بسزایی داشت. شیخ انصاری در ساختار و تقسیم بندی مباحث اصول بر اساس ذوق و سلیقۀ عالی خود تحول ایجاد نمود. شیخ انصاری که برجستهترین شاگرد شید محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهر است، با نگارش دو اثر ارزشمند یکی در فقه با عنوان «مکاسب» و دیگری در اصول با عنوان «فرائدالاصول» (رسائل) جایگاه رفیعی در میان فقهای اسلامی بدست آورد. اهمیت این تألیفات از اینجا روشن است که در عرف علمای حوزه فهم این دو اثر از نشانههای داشتن توانایی اجتهاد در فقه اسلامی محسوب میشود.