هنگامیکه آدمی در مسیر رشد عقلانی خود به ضرورت برنامهریزی در زندگی خویش پی برد، این موضوع را در نظامهای اجتماعی بهعنوان ابزاری در خدمت مدیریت و رهبری مورد توجه قرارداد و امروزه میبینیم که ساختار وجودی سازمانها چنان پیچیده گشتهاند که بدون برنامهریزی دقیق نمیتوانند به حیات خود ادامه دهند.
امروزه تفکر برنامهریزی در جنبههای مختلف زندگی ابعاد گسترده و متنوعی پیدا نموده است، بطوریکه علاوه بر سازمانهای بزرگ، بنگاههای اقتصادی و بخشهای دولتی که برنامهریزی را برای اثربخشی مدیریت امری حیاتی بشمار میآورند، سازمانهای کوچک و افراد نیز برای تدبیر و تنظیم امور زندگی خویش و مقابله با تغییرات اجتنابناپذیری که در همه زمینههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و نظامی پدید میآید، آن را امری کاملاً ضروری و غیرقابل انکار میدانند.
برنامهریزی، فرایندی برای رسیدن به اهداف است و بسته به فعالیتها، هر برنامه میتواند بلندمدت، میانمدت یا کوتاهمدت باشد. برای مدیرانی که در جستجوی حمایتهای بیرونی هستند، برنامهریزی، مهمترین و کلیدیترین سند برای رشد است. برنامهریزی میتواند نقش مهمی در کمک به جلوگیری از اشتباهات یا تشخیص فرصتهای پنهان بازی کند و به پیشبینی و ساختن آینده تا حدود قابل تصوری کمک میکند. برنامهریزی به آینده مینگرد و پلی است بین آنجایی که هستیم و آنجایی که میخواهیم برویم.
برنامهریزی از وظایف بسیار مهم مدیران است و با سایر وظایف آنها ارتباطی تنگاتنگ دارد. اگر نگرش مبتنی بر برنامهریزی در سراسر زندگی فردی و سازمانی تسری یابد، نوعی تعهد به عمل بر مبنای تفکر آیندهنگر و عزم راسخ بر استمرار آن ایجاد میشود. بهنوعی، تحقق اهداف فردی و سازمانی، مستلزم برنامهای دقیق است. نیاز به برنامهریزی از آنجا است که همه سازمانها با فعالیت در محیطی پویا، در صدد آن هستند که منابع محدودشان را برای رفع نیازهای متنوع و فزاینده خود صرف نمایند و این پویایی محیط و وجود تلاطم و عدم اطمینان ناشی از تغییرات محیطی، بر ضرورت انکارناپذیر برنامهریزی میافزاید.
با پذیرفتن اصول پنجگانه مدیریتی و برنامهریزی بر مبنای این اصول، به این اجماع نظر میرسیم که برنامهریزی، فرایندی است دارای مراحل مشخص و به هم پیوسته برای تولید یک خروجی منسجم در قالب سیستمی هماهنگ از تصمیمها که در این فرایند، مراحل مشخص و به هم پیوستهای برای تولید یک خروجی منسجم در قالب سیستمی هماهنگ از تصمیمها وجود دارد. طی این فرایند، به پیش بینی و تدوین فعالیتهایی پرداخته میشود که باید در جهت نیل به اهداف سازمانی صورت گیرد. به عبارت بهتر در فرایند برنامهریزی، به: چه کسی؟ کجا؟ کِی؟ چه چیزی؟ چرا؟ چگونه؟ پرداخته میشود و پاسخ به این پرسشها به انتخاب مأموریتها، هدفها و اقداماتی برای نیل به آنها میانجامد که مستلزم تصمیمگیری و انتخاب از میان راههای مختلف است