نام ناشر | |
نام مولف | |
مترجم | حمید رضا نیکوکار |
قطع کتاب | وزیری شومیز |
شابک | 978-622-212-078-8.1 |
. از بدو تولد جرمشناسی تا به امروز، این دانش با فراز و فرودهای مختلفی همراه بوده است. به زعم نیکول رافتر این دانش همچون رودی است که گاه در جریانهای فکریِ مختلف آرام و گاه خروشان، گاه به جهت خروج از محوریت «جرم» به عنوان مرکز مطالعه در مسیری پهنتر قرار میگیرد. ابرهایی که بیشتر برخاسته از جهانِ شمالی (اروپامحور و آمریکامحور) هستند، اندیشههای خود را بر این رود همچون باران میبارند. اما ماهیت و سرانجام این جریان چیست؟ چه کسانی خود را داخل این جریان میدانند و این رود چه کسانی را سیراب میکند؟ با وجود اختلاف در سرمنشاء این جریان که بهزعم بسیاری از کوههای ایتالیا (لومبروز و جریان فکری موسوم به پوزیتیویسم) است و یا بهزعم لارنس شرمن که اشاره به زایش آن در لندن و آن هم قبل از تولد سزار بکاریا دارد، اختلاف در «مرزها» و کیستی «جرمشناس» از دیگر موضوعات جالب توجه است. جرمشناسی همچنان در روششناسی وابسته به علوم دیگر است و هنوز در بسیاری از پژوهشها به شمارش متغییرهای مختلف چون بزهکار، بزهدیده و تعداد جرایم و غیرهای میپردازد که برخی این شمارش را «علم» نامیده، و خود را دانشی علمی میداند.
آبراهها و جویهای زیادی در رودخانه جرمشناسی جاری است که در این میان برخی از موضوعات به ندرت با این مسیر پیوند میخورد. به عنوان نمونه، جرمشناسان در خصوص موضوعات بسیاری، نه تنها تمایلی به پژوهش ندارند بلکه از روشهای کیفی به دلایلی کمتر بهره میبرند. سکوت جرمشناسی در برابر جنایاتی که قلب بشر را به درد میآورد (همچون نسلزدایی و جنایت علیه بشریت)، به دلیل پیچیدگی، پُر هزینه بودن و دور بودن برخی از جنایات از محل زندگی «شمالجهانیان» توجیه معقولی نیست. از سوی دیگر، عدم توجه هرچه بیشتر به مطالعات کیفی و انسانشناسانه که شاید مستلزم زندگی کردن با جامعه مورد مطالعه بوده آب راههایی است که کمتر در رود جرمشناسی سرازیر میشود.