نام ناشر | |
نام مولف | |
سال انتشار | 1394 |
قطع کتاب | وزیری شومیز |
شابک | 978-964-511-740-3.1 |
عدالتجویی از جمله تمایلات درونی انسان، از بدو شکلگیری اجتماعات بشری است، تا جائیکه میتوان تحقق عدالت را در جامعه، همپای ایجاد نظم و امنیت، از عوامل شکلگیری حکومت خوب دانست. واگذاری حق حاکمیت به حکومت و قدرتمند شدن آن قربانی ارزشمندی بنام آزادی و ارمغانی بنام سلطه به همراه داشت. تسلط قدرت بر آزادی، بشر را بر آن داشت تا در برابر قدرت مقاومت نموده و در مقام تعدیل آن برآید. دستیابی به اندیشهی دموکراسی و اعتقاد به حاکمیت قانون به عنوان رکن اساسی آن، قانون را به عنوان عامل نظامبخش قدرت و آزادی معرفی نمود. در بستری که حاکمیت قانون جایگزین استبداد میشود، حقوق اداری به عنوان ابزاری در جهت کنترل قدرت، و در برگیرنده مجموعه اصول کلی و قواعدی معرفی میشود که مقامات عمومی را به عنوان کارگزاران حکومت دموکراتیک، مهار نموده و آنها را وادار به پاسخگویی در مقابل عملکرد خویش مینماید و موجب حفظ و گسترش حقوق شهروندان میگردد. توجه به قواعد حقوق بشری و تغییر جایگاه دولت از دولت استبدادی به دولت خدمتگزار، کشورها را بر آن داشت تا در راستای عمل به تعهدات حقوق بشری خود و کسب اعتبار جهانی، تلاشهایی را در جهت عادلانه کردن سیستم اداری خود انجام دهند.
در این برهه تنها حکومتی میتوانست مشروعیت یابد که در حین گسترش خدمات عمومی, بکوشد تا از منافع فردی نیز حمایت نماید و به همین ترتیب بعد دیگری از عدالت بنام "عدالت اداری" مورد توجه قرار گرفت که در معنای پیشین آن عبارت است از وضعیت قانونی که به موجب آن میان اقتدارات اداره عمومی و حقوق و آزادی مردم، تعادل و موازنه منصفانهای برقرار شده باشد و در معنای تعقیبی و پسینی آن، عبارت است از برگرداندن وضعیت عدم تعادل ناشی از اقدامات و تصمیمات غیرقانونی اداره (خطای اداره)، از طریق جبرانهای اداری، به وضعیت متعادل و متوازن پیش از از میان رفتن وضعیت نامتعادل و غیرعادلانهای پس از خطای اداره خواهد شد. بنابراین عدالت ناظر بر روابط اداره کنندگان و اداره شوندگان در قلمرو اداره است که در برگیرنده مجموعهای از نهادها و فرآیندهایی که هدف از تاسیس آنها، تنظیم عادلانه روابط دستگاه اداری کشور با شهروندان است. از سوی دیگر نظام عدالت اداری در معنای تعقیبی بر محور اصل مسئولیت حاکمان در برابر شهروندان سازمان یافته است.
نظامی که شهروندان و نیازهای آنها را در راس قرار داده و بیطرفانه و محترمانه بین اداره شوندگان حکم میکند و امکان و فرصت دفاع و رسیدگی منصفانه را برای مردم با بهرهگیری از قوانین عام و مدون، توسط افراد بیطرف فراهم میسازد. تحقق این عدالت، مستلزم سازوکارهایی است که میتوان، در اولین گام این سازوکارها را شامل تدوین یک قانون عام اداری دانست. اعمال اصل بسیار مهم حاکمیت قانون به عنوان معیار یک نظام مردمسالار در مفهوم رویهای، عمومیت، شفافیت، ثبات نسبی و اعلام عمومی قانون در جامعه، وضع قانون عادلانه به عنوان شرط زیربنایی حاکمیت قانون با لحاظ مسئولیت دولت در قبال عملکرد خود، مسئولیت بدون تقصیر وی در موارد ضروری (مقررات گذاری شایسته) رعایت آئین تصمیمگیری اداری و مشارکت مردم در فرآیند تصمیمگیری اداری، تحقق عدالت آئینی در تصمیمگیریهای اداره عمومی و نظارت قضایی بر اعمال اداره، رعایت اصول دادرسی عادلانه در جریان دادرسی اداری با لحاظ مقتضیات قضاوتداری و نهایتا برپایی دادگاههای اختصاصی اداری هستند.